خلاصه داستان: جلیل و جلال دو برادرند که یکی از آنها در تاکسی اینترنتی و دیگری در استخری به نام بخارست کار میکند. جلیل قصد دارد با پیج اینستاگرامیاش کسب درآمد کند، از این رو دست به گرفتن ویدئوهای دوربین مخفی خطرناک میزند. یکی از این دوربین مخفیها که در استخر گرفته شده، او را در مخمصه بزرگی گرفتار میکند که منجر میشود وارد دردسرهایی شوند…
خلاصه داستان: با آغاز شورش کموله و دموکرات توسط احزاب تجزیه طلب کُرد در سال ۱۳۵۸ از جمله کومله و دموکرات، محمد بروجردی از طرف روح الله خمینی مأموریت مییابد تا بهعنوان فرمانده سپاه پاسداران در کردستان با شورش مقابله کند. این فیلم به بخشی از زندگی محمد بروجردی و شیوه فرماندهی او در کردستان پرداختهاست
خلاصه داستان: یک شرکت مالی و اعتباری به مدیریت «اسدالله کرامت» (با بازی برزو ارجمند) اعلام ورشکستگی میکند. همین موضوع باعث میشود افرادی که سرمایه خود را در این مؤسسه سپرده بودند، مقابل دفتر شرکت تجمع و اعتراض کنند. در پی این بحران، سه تن از طلبکاران به نامهای امیر (مهدی هاشمی)، بهرام (احمد مهرانفر) و جواد (رضا عطاران) نهتنها پول خود را از دست میدهند، بلکه بیخانمان هم میشوند. این سه نفر در ادامه ماجرا در کنار یکدیگر قرار گرفته و اتفاقات تازهای را تجربه میکنند که سرنوشتشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
خلاصه داستان: جوانی بسیجی مؤمن پس از آنکه همسر محجبهاش مورد ضرب و شتم یک شهروند تابعیت ایرانی-انگلیسی قرار میگیرد و نهایتاً منجر به سقط جنینش میشود، تصمیم میگیرد با دستگیری ضارب او را به سزای عملش برساند اما زمانی که مشخص میشود ضارب یکی از اقوام اشخاص رده بالای حکومتی است، کار به جاهای پیچیده میکشد
خلاصه داستان: روایتگر وقایع پس از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات فروغ جاویدان است. نیروهای امنیتی ایران با شناسایی نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، تصمیم میگیرند عباس زریباف، فرمانده این عملیات را در بغداد ترور کنند. اما ماجرا مطابق انتظار آنها پیش نمیرود و مسیر داستان تغییر میکند.
خلاصه داستان: دو زندانی (رضا کیشمیش و عماد گربه) از زندان فرار میکنند تا بتوانند به هدفی که از پیش تعیین شده برسند. اما در این راه اتفاقات مختلفی برایشان رخ میدهد…. سوژه این فیلم، ژن خوب است و نگاهی انتقادآمیز به آقازادهها و سعی در به چالش کشیدن آنها را دارد.
خلاصه داستان: ناصرالدین شاه قاجار به دعوت دولتمردان اروپایی و به توصیه وزیر اعظم قصد سفر به فرنگ را میکند. وی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه به تماشای تیاتر رومئو و ژولیت مینشیند و در طول اجرا، یک دل نه صد دل عاشق و دلباخته بازیگر نقش ژولیت -جولی- که بازیگری تازهکار و جویای نام است میشود. شاه با انگیزه به دست آوردن جولی دستور میدهد تا در طهران تیاتر رومئو و ژولیت به سیاق فرنگی اجرا شود و از جولی و همکلاسی ایرانیاش جمال میرزا دعوت میکند تا برای اجرای نمایش به طهران بیاید. ....