خلاصه داستان: در سال ۱۳۴۶ خورشیدی، یک زندان قدیمی در جنوب به دلیل مجاورت با فرودگاهِ در حال توسعهٔ شهر، در حال تخلیه است. سرگرد نعمت جاهد (نوید محمدزاده) به همراه مأمورانش در حال انتقال زندانیان به زندان جدید هستند و قرار است خود سرگرد به همراه افرادش تا عصر از زندان بروند. سرهنگ مدبر (مانی حقیقی) که مافوق جاهد است به دیدن او در زندان میآید و میگوید که جاهد ترفیع گرفته و قرار است جانشین خود او شود. جاهد که از شنیدن این خبر خوشحال است، طی یک تماس تلفنی متوجه میشود که یکی از زندانیان به نام «احمد» ملقب به «احمد سرخپوست» همراه با دیگر زندانیان نبوده است....
خلاصه داستان: آبادان یازده ۶۰ روایت مجاهدت گروهی از کارکنان رادیو نفت آبادان برای حفظ رادیو و مخابره اخبار به منظور مقاومت مردم در برابر نیروهای عراقی است.
خلاصه داستان: پاستاریونی داستان غذاهاست. فیلم با بریانی اصفهانیها شروع میشود و کوشان وقتی رستوران پدرش در تهران را ورشکسته میبیند، تصمیم میگیرد که یک بریانی به جای رستوران فست فود پدرش در تهران باز کند. رستورانی که به دلیل یک رقیب بسیار قدرتمند و مجلل در آن گوشه خیابان به نام پاستاداپیتزا رونق خود را از دست داده است و …
خلاصه داستان: فیلم دربارهٔ دختری به نام "فریده" است که چهل سال پیش در حرم امام رضا رها شده و بعد از انتقال به شیرخوارگاه توسط زوجی هلندی به فرزندی گرفته شده و به کشور هلند برده میشود. فریده که در طول این سالها بهخاطر ترس از سفر به ایران و تمایل نداشتن خانوادهاش به وطن بازنگشته، چند سالی است از راه دور جستجویی را برای پیدا کردن خانواده واقعیاش شروع کرده و حالا برای اولین بار به ایران سفر میکند تا زادگاهش را ببیند و با سه خانواده که مدعیاند خانواده واقعی او هستند، ملاقات کند.
خلاصه داستان: این فیلم روایتگر داستان زن و شوهری است که سالها پیش دانشجوی تئاتر بودند و با هم ازدواج میکنند و در یک کافی شاپ مشغول به کار میشوند، اما بر حسب اتفاق یکی از همکاران آنها گم میشود. قهرمان قصه به بهانه یافتن او به دنبال خود نیز در گذشته میگردد و سعی میکند از یک بحران خارج شود.
خلاصه داستان: یکی از اهالی شهرکی در حاشیه تهران، تحت تأثیر شرایط خاصی که از سوی رئیس کارخانهای برایش رقم خوردهاست، طغیان کرده و در جستجوی رهایی خانوادهاش برمیآید و...
خلاصه داستان: فیلم آبستن قصه چند جوان است که هر کدام درگیر مشکلی شخصی هستند و در مرز آستارا در کلبهای در کنار آب جمع شدهاند تا به کمک یک آدمپران به صورت قاچاقی از مرز خارج شوند، اما…
خلاصه داستان: داستان فیلم بر اساس رمان زیبا صدایم کن اثر فرهاد حسنزاده است. خسرو که در آسایشگاه روانی به اجبار بستریست، تمام این سالها را در فکر دخترش زیبا سپری کرده. امروز روز تولد ۱۶ سالگی زیباست و خسرو نمیخواهد از این روز ساده بگذرد…
خلاصه داستان: امیر و شهرزاد پسر عمو و دخترعمو یکدیگرند. امیر و شهرزاد دو جوان آبادانی ساکن تهران هستند. امیر و شهرزاد فیلمسازان جوان خوش ذوقی هستند.امیر و شهرزاد گرفتار و بد شانس، اما امیدوارند. شهرزاد به دوربین موبایل و امیر به اسلحه امید دارد. فیلم سینمایی «عمو زادگان» داستان امیدهای پیش بینی نشده ی امیر و شهرزاد دریایی را روایت می کند