خلاصه داستان: دوستان جهانگیر (جهان)، به دعوت برادرش بهمن و برای تولد او، که احتمالاً آخرین تولدش او به علت بیماری باشد، دور هم جمع شدهاند. این موقعیت موجب میشود آنها خود و روابطشان را مرور کرده و دربارهٔ زندگی و خودشان (خصوصاً جهانگیر) فکر کنند.
خلاصه داستان: در منطقهای نزدیک البرز و زندان قزل حصار، یک آبادی وجود دارد که مختص فقیران و آشغال جمع کنها، اراذل و اوباش، فروشندگان مواد و افراد به شدت گیر افتاده در تمکن مالی است. شکور، شاهین، شهره و شهروز به همراه پدر و مادرشان، در این آبادی زندگی میکنند. خشونتهای جامعه و مسائل جمعی مواد مخدر به طوری این خانواده را تحتالشعاع قرار دادهاست که این خانواده از هم میپاشد. این داستانها جنایتها و جرمهایی را در دنیای این افراد به وجود میآورد…
خلاصه داستان: در سومین سری از سه گانه پیشونی سفید، ماجرا با به دام افتادن پیشونی سفید توسط اختاپوس آغاز میشود و در این قسمت، قهرمان داستان یعنی میمون به جنگ اختاپوس می رود اما…
خلاصه داستان: مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صدای شلیک گلوله را شنیده اما صحنه قتل را ندیدهاست چون نابیناست. آن یکی هم فقط صحنهٔ قتل را دیده و صدای شلیک گلوله را نشنیده چون ناشنواست. آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند.
خلاصه داستان: پروانه دختری است که پدرش به زندان افتاده و برادرش ایمان که زمانی در مسابقات مردان آهنین جولان میداده حالا یک بدهکار فراری است. او در عطاری پدرش کار میکند و با پدرش در زندان بهطور مخفیانه در ارتباط است. این ارتباط مخفیانه از طریق گوشی یکی از همبندان پدرش یعنی شخصی به نام فرهاد صورت میگیرد. فرهاد و پروانه گهگاه بخاطر برخی مسائل با یکدیگر حرفهای کوتاهی میزنند و در نهایت فرهاد عاشق پروانه میشود و از او میخواهد که به ملاقاتش بیاید و زندگی این دو نفر به یکدیگر گره میخورد و در نهایت این عشق...
خلاصه داستان: داستان یک خواهر و برادر به نامهای «پرویز» و «پرستو» را روایت میکند که خرج خود را از راه سرکیسه کردن خانوادههای پولدار درمیآورند. پرویز با کرایه کردن یک ماشین نعشکش به خانه مردههای پولدار میرود و با دادن آدرس آنها به خواهرش پرستو شرایط کلاهبرداری را مهیا میکند. پرستو بهعنوان همسر دوم متوفی و با یک صیغهنامه جعلی وارد مراسم میشود و با معرفی کردن خود به عنوان همسر مبلغی حقالسکوت دریافت میکند.
خلاصه داستان: بزرگ زاده تاجری پا به سن گذاشته است که شب عید بهانه ای پیش می کشد تا همسرش تنها به مسافرت برود و عید را با هرکس که دوست دارد سپری کند. اما آمدن ناگهانی پسری جوان و ملاقاتش با منشی او همه چیز را بهم می ریزد و از شب عید تا سیزده به در بزرگ زاده را دچار دردسر می کند...
خلاصه داستان: این داستان مردی به نام امیر است که با ارسال پیام متنی اشتباه به همسرش ، که او را در چالش های جبران ناپذیری درگیر می کند ، سوء تفاهم می شود.
خلاصه داستان: پس از ماجراهای قسمت اول تگزاس ساسان (سام درخشانی) بههمراه بهرام (پژمان جمشیدی) و آلیس (گابریلا پتری) به ایران بر میگردند.
پدر بهرام، آقا بابک (مهدی هاشمی) و مادر ساسان، سوری جون (ژاله صامتی) به پیشواز آنها میآیند اما ساسان نمیداند که آنها با هم ازدواج کردهاند. بهرام با یک اشتباه جدید دلارهای خود را در چمدان جاساز میکند ، یک قاچاقچی به اسم سیروس (بهرنگ علوی) چمدان محتوی مجسمه های کوکائین خود را برای رد کردن از گیت بازرسی با چمدان آنها جابجا میکند؛ افراد کارلوس به دنبال آنها به ایران آمده اند، بهرام و ساسان این بار علاوه بر اینکه تحت تعقیب افراد کارلوس هستند در مخمصه قاچاقچیان مواد مخدر گرفتار میشوند...
خلاصه داستان: بعد از مرگ معاویه پسر ابوسفیان، یزید بن معاویه خود را خلیفه مسلمین میخواند و به فرماندار مدینه نامه مینویسد که از امام حسین بیعت بستاند. بکیر بن حر که به عنوان پیک مخصوص دربار یزید بن معاویه برگزیده شدهاست مأمور رساندن نامه یزید بن معاویه به مدینه میگردد. او که جوانی چابک و پرانرژی است و در تکاپوی حقیقت است در مدینه متوجه میشود که حامل نامهای است که در آن به کشتن امام حسین فرمان داده شدهاست. بکیر در مکه با اندیشهها و خط فکری امام حسین (امام شیعیان) آشنا میشود.