خلاصه داستان: داستان چند زوج را روایت میکند که در محله قلهک تهران در همسایگی یکدیگر زندگی میکنند. زندگی روزمره و آرام آنها با ورود ناگهانی یک نوزاد به شدت تغییر میکند. هر کدام از زوجها به طریقی با این موضوع روبرو میشوند و تلاش میکنند تا با شرایط جدید سازگار شوند
خلاصه داستان: چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند. اما بنا بر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟
خلاصه داستان: داستان این فیلم دربارهٔ دو دوست به نام بهرام (پژمان جمشیدی) و ساسان (سام درخشانی) است. ساسان در برزیل زندگی کرده و بهرام نیز میخواهد مقیم برزیل شود. برای همین تصمیم میگیرد سرپرستی یک کودک برزیلی به نام دنیل که نام مادر آن لارا است را به عهده بگیرد که و در ازای آن به ساسان پول هنگفتی بدهد. برادر آلیس (نامزد ساسان(گابریلا پتری) به یک گنگستر بزرگ به نام کارلوس بدهکار است و در ازای پول میخواهد آلیس با آن ازدواج کند ساسان هم میخواهد پول بهرام را صرف بدهی همسر خود کند ولی بهرام پولی ندارد در همین حال بهرام در یک قرعه کشی پوشک بچه مبلغ یک میلیون دلار برنده میشود ولی چون به صورت اتفاقی پله ستاره فوتبال جهانی را میزند و فرار میکند تحت تعقیب پلیس برزیل و همینطور افراد کارلوس قرار میگیرد
خلاصه داستان: درام عاشقانه بامداد خمار که با اقتباس از پرفروشترین رمان عاشقانه بعد از انقلاب ساخته شده، روایت دختر یک خانواده اعیان طهران قدیم با نام «محبوبه» است که عاشق شاگرد نجاری محله شان می شود. او خواستگارهایش را رد می کند و در برابر خانواده اش می ایستد تا آنها این عشق را به رسمیت بشناسند و به ازدواج با رحیم رضایت دهند. غافل از اینکه چرخ گردون روزگار گاهی بر وفق مراد نمی چرخد.
خلاصه داستان: پدر وحید تصمیم به فروش خانه برای پرداخت بدهیهای پسرش گرفته و تنشها و پیچیدگیهای داستان افزایش مییابد. فرزاد که همچنان در زندان به سر میبرد، با چالشهای جدیدی مواجه میشود و تلاشهای دوستان و خانوادهاش برای آزادی او ادامه دارد. در همین حال، رازهای پنهان و خیانتهای غیرمنتظرهای آشکار میشود که مسیر داستان را در جهتی تازه قرار میدهد.
خلاصه داستان: «آسمان غرب» نخستین روایت سینمایی از دلاورمردیهای خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش در هوانیروز ارتش است که رویدادهای مربوط به یک ماه نخست جنگ در منطقه غرب کشور را بررسی کرده و با فشردهسازی در فیلمنامه، مجموعه حوادث را در بازه زمانی سه روزه به تصویر میکشد.