خلاصه داستان: برنامه انجمن اشباح با اجرای محمدرضا علیمردانی به سراغ روایت داستانهایی مرموز، اسرارآمیز و پرهیجان میرود. در این برنامه، مخاطب وارد دنیایی از ماجراهای ماورایی و ناشناخته میشود که با زبانی جذاب و روایتی پرکشش بیان میشوند. انجمن اشباح تلاش میکند تا مفاهیم پنهان در پسِ اتفاقات عجیب را بررسی کند و بیننده را به تفکر و احساس دعوت کند. فضای صوتی و تصویری خاص این برنامه باعث میشود تماشاگر در عمق داستان غرق شود و تجربهای متفاوت از دنیای رازآلود و هیجانانگیز ماوراءالطبیعه را تجربه کند.
خلاصه داستان: برنامه انجمن اشباح با اجرای محمدرضا علیمردانی به سراغ روایت داستانهایی مرموز، اسرارآمیز و پرهیجان میرود. در این برنامه، مخاطب وارد دنیایی از ماجراهای ماورایی و ناشناخته میشود که با زبانی جذاب و روایتی پرکشش بیان میشوند. انجمن اشباح تلاش میکند تا مفاهیم پنهان در پسِ اتفاقات عجیب را بررسی کند و بیننده را به تفکر و احساس دعوت کند. فضای صوتی و تصویری خاص این برنامه باعث میشود تماشاگر در عمق داستان غرق شود و تجربهای متفاوت از دنیای رازآلود و هیجانانگیز ماوراءالطبیعه را تجربه کند.
خلاصه داستان: سریال شغال محصول ایران در سال 1404 است که توسط بهرنگ توفیقی کارگردانی شده. از بازیگرانی که در این سریال درام و عاشقانه به ایفای نقش پرداختهاند میتوان محمدمهدی سلطانی سروستانی، شبنم مقدمی، کامبیز دیرباز، امیرحسین فتحی، نورا محقق، علیرضا آرا، نسرین بابایی، مرجان شیرمحمدی، شهروز دل افکار، بهشاد شریفیان، علیرضا زمانی نسب، باربد بابایی، ایلیا کیوان، رضا رویگری، مهشید جوادی، محمد سوری، سولماز حسینی، مهرنوش مسعودیان، ارغوان شعبانی، راضیه دهقان، ابوالفضل عیوضی و مهرداد بهاءالدینی را نام برد. ....
خلاصه داستان: درام عاشقانه بامداد خمار که با اقتباس از پرفروشترین رمان عاشقانه بعد از انقلاب ساخته شده، روایت دختر یک خانواده اعیان طهران قدیم با نام «محبوبه» است که عاشق شاگرد نجاری محله شان می شود. او خواستگارهایش را رد می کند و در برابر خانواده اش می ایستد تا آنها این عشق را به رسمیت بشناسند و به ازدواج با رحیم رضایت دهند. غافل از اینکه چرخ گردون روزگار گاهی بر وفق مراد نمی چرخد.
خلاصه داستان: درام عاشقانه بامداد خمار که با اقتباس از پرفروشترین رمان عاشقانه بعد از انقلاب ساخته شده، روایت دختر یک خانواده اعیان طهران قدیم با نام «محبوبه» است که عاشق شاگرد نجاری محله شان می شود. او خواستگارهایش را رد می کند و در برابر خانواده اش می ایستد تا آنها این عشق را به رسمیت بشناسند و به ازدواج با رحیم رضایت دهند. غافل از اینکه چرخ گردون روزگار گاهی بر وفق مراد نمی چرخد.